سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  ای روزگار

چهارشنبه 88 شهریور 4 ساعت 11:35 عصر

بسم الله
به رفیق میرسم بهم میگه روزه هستی؟
به بقال سر کوچه میرسم میگه روزه هستی یا نه؟
من موندم این سوال یعنی چی؟یعنی کسی که سالم باشه میتونه روزه نگیره؟
سوال کردنش یعنی چی؟اینقدر یعنی ادمها بی معرفت شدن؟
تو شهر ما که زیاد فرقی بین ماه رمضون با بقیه ماه ها نداره!!
اینجا انگار اصلا هیچ بویی از دین که هیچی کاری بهش ندارم
هیچ بویی از انسانیت نبردن!!
وقتی آب سردکُنهای کنار خیابون نگاه می کنم میفهمم که دارن
خجالت می کشن !!
اخه لامستب اون آدامس دیگه چیه تو دهنت می چرخونی؟
آدمها دیگه همه چیز یادشون رفته...
میدونی از چی آتیش میگرم؟؟
ما چقدر بدبختیم که یه بازیکن مسلمان داخل یکی از بهترین تیم های اروپا بازی میکنه(اینتر) و حاضر داربی شهر میلان از دست بده ولی حکم خدا رو زمین نندازه...بعد آدمهایی که ...!!...!!!
از این آتیش میگرم که سر در همه شهرهای ما نوشتن،
به شهر شهید پرور اینجا یا انجا خوش آمدید..
شرم باد برمنو تو و همه آدمهایی که اسم و تعداد شهدای شهرمون یدک میکشیم ولی کنارمون دارن بطورعلنی همه ارزش های دینی و اعتقادی ما رو پاره پوره میکنن و فقط با نگاهی آروم و لبخندی نرم از کنار آنها عبور میکنیم(اخه تو این زمونه باید رنگ جماعت شد وگرنه نه بهت شیر دولتی میدن نه سوار تاکسی میتونی بشی نه کارت راه میوفته)
بازم دم ساندویجی محلمون گرم که یه پرده کشیده جلو مغازش که طرف میاد روزه خوری میکنه مردم نبیننش!!
من از خودم میترسم که نتونم داغ بودن اون اصل کاری رو،
روی دستام تحمل کنم!!
توکل به خدا،والله...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم نقطس...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :